93485987



به بهانه بازپخش قصه های مجید

سریال به یادماندنی <<قصه های مجید>> با هنرنمایی زنده یاد پروین دخت یزدانیان ، مهدی باقربیگی و جهانبخش سلطانی قرار است از شبکه تماشا باز پخش شود. به این بهانه به سراغ یادآوری بخشی از خاطرات این سریال کرده ایم که خواندنش خالی از لطف نیست.

نگاهی به پیشینه قصه های مجید

آیا نام مجید برای شما آشنا است؟ فکر می کنم خیلی از شما مجید را می شناسید! او شخصیت اصلی قصه های مجید است که در 5 جلد توسط هوشنگ مرادی کرمانی نوشته شده است.

مجید نوجوانی اهل کرمان است، او پدر و مادر خود را از دست داده و با بی بی، مادر بزرگش زندگی می کند.

آنان با حقوق باز نشستگی پدر بزرگ روزگار می گذرانند ولی بی بی با بافتن ژاکت و فروش آن ها و مجید با کار در نانوائی در بعد از ظهرها و ایام تابستان کمک خرج خانه هستند. قصه های مجید در واقع اشاره ای به گوشه هایی از زندگی نوجوانی آقای مرادی کرمانی است.

او در برخی از درس ها ضعیف است ولی انشاء خوب می نویسد و آرزو دارد روزی نویسنده شود. او زیاد کتاب می خواند، عاشق فیلم و بازیگری است، اما یتیم است و دستش هم تنگ است. همه این موارد همراه با شیرینکاری های دیگر او دستمایه ای برای خلق قصه های مجید است.

داستان ها از طنز خوبی برخوردار است که با نثر عامیانه و زبان صمیمی به دل می نشیند. نوجوانان با خواندن این اثر متوجه می شوند که حتی مسائلی مانند فقر و یتیمی نمی تواند مانع انجام خیلی از کارها شود، و آنان را با نوجوانی خود ساخته و با اعتماد به نفس روبرو می سازد که از پس خیلی از کارها بر می آید و همچنین نویسنده با انتخاب زبان عامیانه به زنده کردن و یاد آوری بسیاری از لغات، نکته ها، اصطلاح ها و ضرب المثل های شیرین و پر معنای زبان فارسی کمک می کند.

قصه های مجید هم در یک مجلد و هم به صورت پنج جلد جداگانه منتشر شده است. نخستین جلد از این مجموعه در سال 1353 منتشر شده است و تا کنون بیست و سه بار بازچاپ و از برخی از داستان های آن نیز مجموعه ی تلویزیونی به کارگردانی کیومرث پوراحمد ساخته شد که به محبوبیت این داستان ها بیش از پیش اضافه کرد.

در مجموعه قصه های مجید که در اواخر دهه 60 از تلویزیون پخش شد زنده یاد پروین دخت یزدانیان نقش بی بی، مهدی باقربیگی نقش مجید و جهانبخش سلطانی نقش مدیر مدرسه را بازی می کند. بقیه نقش های این مجموعه را بازیگران محلی و بومی اصفهان به ایفای نقش پرداختند.

شخصیت اصلی این سریال نوجوانی به نام مجید است که در اصفهان بزرگ خود زندگی می کند، در هر قسمت از این مجموعه برای مجید اتفاقی رخ می دهد. ماجراجویی های مجید معمولا پای بی بی را هم به قصه باز می کند.

بخشی از نقد شهید آوینی بر سریال قصه های مجید؛

"قصه های مجید "دوستت دارم، ایران!"

اینکه <<قصه های مجید>>(1) هویتی کاملاً ایرانی دارد بیش تر به ساختار سینمایی سریال باز می گردد تا جوهر داستانی آن. نمی خواهم رابطه ی این سریال را با قصه های آقای مرادی کرمانی(2) انکار کنم، بلکه می خواهم بگویم که روایت آقای پوراحمد از <<قصه های مجید>> کاملاً متعلق به خود اوست.

شکی نیست که این تنها یکی از صورت های سینمایی متعددی است که داستان های آقای مرادی کرمانی می توانست به خود بگیرد. اگر <<مجید>> کرمانی بود و نه اصفهانی، چه روی می داد؟ بدون تردید جذابیت کار کم تر می شد، اما باز هم به جوهر سینمایی آن لطمه ای وارد نمی آمد.

کارهای پیشین آقای پوراحمد گواهی بر این مدعا هستند. او در شیوه ی کار خویش استقلال دارد و مقلد سینمایی هیچ فیلمساز دیگری نیست، اما به هر تقدیر، کاری که او کرده است قابلیت شگفت انگیز سینما را در قبول فرهنگ ها و هویت های گونه گون نشان می دهد.

در <<فاصله ی بین سناریو و فیلم>> یک مرحله ی دگردیسی وجود دارد. در این مرحله است که فیلم تعین پیدا می کند. الان برای تماشاگران سریال <<قصه های مجید>> بسیار دشوار است که مجید و یا بی بی را در چهره ای دیگر تصور کنند، اما این واقعیتی است که اگر <<قصه های مجید>> به دست هر کارگردان دیگری می افتاد، این دو شخصیت چهره هایی دیگر به خود می گرفتند و فیلم فضای دیگری پیدا می کرد. در این مرحله ی دگردیسی که <<کرم ابریشم سناریو>> به <<پروانه ی فیلم>> تبدیل می شود، کارگردان همه کاره است. این اوست که به بی بی و مجید <<موجودیتی سینمایی>> می بخشد.

در دنیای داستان، مجید فقط یک اسم است که در کنار بی بی، که او هم موجودیتی فراتر از یک اسم ندارد، زندگی می کند. خواننده ی داستان مجاز است که چهره های بی بی و مجید و فضای زندگی آنها را در عالم خیال بپرورد و بنابراین، این دو نفر می توانند به تعداد خوانندگان قصه های خویش چهره هایی متفاوت پیدا کنند؛ چهره هایی مجرد که هرگز وضوح و تشخص عکس ها و تصاویر را ندارند. اما وقتی مجید داستان، در چهره و رفتار هنرپیشه ای که اکنون نقش مجید را بازی می کند انحصار می یابد، دیگر امکان تخیل از بیننده دریغ می شود.

. روایت سینمایی آقای پوراحمد از <<قصه های مجید>> نه تنها چیزی از اصل داستان نکاسته است بلکه اساساً از حد یک <<داستان مصور>> فراتر می رود. او با نزدیک شدن به روح داستان ها، مجید و بی بی و دیگر شخصیت ها، فضاها و وقایع را آن سان که در وجود خود می یافته، باز آفریده است و حاصل کار، یک زندگی است، واقعی تر از آنکه بتوان در وجود آن تردید کرد. اکنون دیگر هیچ کس دوست ندارد باور کند که مجید و مادربزرگش وجود خارجی ندارند؛ آنها وجود دارند، اما نه در زیر این آسمان و نه درون این خانه های دلگیر. نمی گویم در کجا، اما بی بی واقعاً هست و هنگامی که مجید ـ که او هم واقعا وجود دارد ـ در سفر دچار مشکلی می شود و کلاغ ها قارقار می کنند، با نگرانی به آسمان نگاه می کند.

.<<قصه های مجید>> ریتم آرامی دارد و سال های سال از عالم <<پلنگ صورتی>> و <<تام و جری>> دور است. زیبایی اش در سادگی است و نزدیکی به واقعیت، و مثل آیینه ای است که در برابر زندگی خودمان قرار داده اند. و با این همه، سخت جذاب است.

طاق ضربی، هشتی، حوض، پاشویه، باغچه، بهار خواب. و لهجه ی شیرین اصفهانی که مثل کاشی های مسجد شیخ لطف الله زیباست. می بینم که با <<قصه های مجید>> همان همه انس دارم که با خانه مان، با برادر کوچک ترم و بزرگم که همه ی وجودم، حتی خاطرات فراموش شده ام را در چادر نمازش می یابم، در صندوقخانه و در ته صندوقچه اش که مکمن رازِ ایران زمین است. و در درون بقچه ای که بوی تربت کربلا می دهد و مرا نه به گذشته های دور، که به همه ی حضور تاریخی ام پیوند می زند. <<بی بی>> همان پیرزنی است که خانه ای به اندازه ی یک غربیل داشت، اما به اندازه ی یک آسمان آفتابی، مهربان بود؛ همان پیرزنی که چارقدش بوی عید نوروز می داد.

<<یادت باشه، آقا مجید! مقصد همین جاست.>> و این سخن را <<محمود آقا>> می گوید که شغلش رانندگی است، یعنی شغلی که اقتضای طبیعی اش، شتاب زده از مقصدی به مقصدی دیگر رفتن است. چقدر ایرانی است! چقدر شبیه پدر من است که اتومبیلش را در گاراژ می گذارد و صبح ها پیاده سر کار می رود تا از بوی کوچه ها محروم نماند، کوچه هایی که بعد از یکصد و پنجاه سال غرب زدگی هنوز از بوی یاسِ درختی و اقاقیا خالی نشده اند. و من همان مجیدم. و مجید هم <<ملک محمد>> است و هم <<حسن کچل . دلم می خواهد <<قصه های مجید>> را تنهای تنها تماشا کنم تا ناچار نشوم که جلوی گریه ام را بگیرم. دوستت دارم، ایران!

حرفهای خواندنی مهدی باقر بیگی 20 سال پس از پخش قصه های مجید

او متولد سال 1356 در اصفهان است. تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی در رشته مهندسی کشاورزی ادامه داده و در سال 1380 فارغ التحصیل شده است. فعالیت هنریش را در سال 1369 با بازی در سریال قصه های مجید شروع کرد که همراه بود با بازی در سریال نه قسمتی مجید و سه فیلم سینمایی صبح روز بعد، شرم و نان و شعر که به خاطر بازی در دو فیلم صبح روز بعد و شرم برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر کودک و نوجوان از یازدهمین جشنواره فیلم فجر در سال ١٣٧١شد.

*به نظر خودت از کجا شروع کنیم؟

فکر کنم برای همان <<قصه های مجید>> و خاطره هایش آمده اید و احتمالا دوست دارید بدانید مثلا باقربیگی بعد از این سال ها کجاست و چی کار می کند و .

*زدی توی خال، از آن موقع چندسال می گذرد؟

فکر کنم 15 سال.

*هنوز با پوراحمد در ارتباط هستی؟

ارتباط کاری نه! اما هر از گاهی زنگی می زنم و احوال پرسی می کنم. به هر حال ایشان سرشان شلوغ است. به <<بی بی>> هم سر می زنم.

*حالا که به گذشته نگاه می کنی، فکر نمی کنی آن روزها یا بعدش اشتباه هم کرده ای؟

چون توی خانواده ما کسی چنین تجربه ای نداشت و من هم یک بچه محصل بودم، فکر می کنم نباید هر دعوتی یا مصاحبه ای یا برنامه ای را می پذیرفتم. چون خیلی اطلاعی نداشتم، فکر می کردم اگر نه بگویم زشت است یا مردم ناراحت می شوند و باید حتما قبول کنم. بعد از مدتی فهمیدم این محبوبیت را به راحتی به دست نیاورده ام که راحت از دست بدهم. برای همین مدتی کنار کشیدم.

*آن روزها پوراحمد می گفت شاید مجید مردی بشود و من بخواهم از آن مرد در فیلم هایم استفاده کنم. هنوز موقعش نشده یا تو نخواستی؟

راستش من که نخواستم، چون آقای پوراحمد کارش را خوب بلد است. مطمئنم هر وقت بداند که من به دردش می خورم، خبرم می کند. اتفاقا چند وقت پیش هم یک تله فیلم با ایشان کار کردم که پارسال از شبکه تهران پخش شد.

*از ماجرای آشنایی ات با آقای پوراحمد و اصلاً چگونگی انتخاب شدنتان بگو

دوم راهنمایی بودم که در کلاس زده شد و مدیر مدرسه سه چهار نفر از بچه های کلاس را صدا زد بیرون. من هم جزء آن ها بودم. من هم از همه جا بی خبر، گفتم ما که شیطانی یا کاری نکردیم. جریان چی هست؟

تا این که وقتی وارد دفتر مدرسه شدم، دو نفر مرد قدبلند نشسته بودند. مدیر گفت این آقایان آمده اند برای تهیه یک سریال تلویزیونی هنرپیشه انتخاب کنند، بعدش کمی با هم صحبت کردیم و قرار شد برویم منزل آقای پوراحمد و تست ویدیویی بدهیم .

جالب است بگویم که من قرار را اشتباه فهمیده بودم و یک روز دیر رفتم خانه آقای پوراحمد. وقتی در زدم و ایشان آمدند گفتند دیر آمده ای و دیگر همه چیز تمام شده! من هم گفتم خب، باشد. ولی آقای پوراحمد گفتند صبر کنم تا فیلم بردار بیاید و تست بدهم. خلاصه تست ویدیویی گرفته شد و بعد چند روز به من خبر دادند قبول شده ام. خیلی خوشحال شدم. البته کلی هم نذر و نیاز کرده بودم !

*مثلاً چی؟

که اگر قبول شدم، نمازم را مرتب بخوانم و ترک نکنم .

*برخورد خانواده و مردم پس از پخش اولین قسمت سریال چه بود؟

زمان پخش سریال، اول دبیرستان بودم. شنبه ای بود که می خواستم بروم مدرسه، خیلی سخت بود. از بعضی لحاظ خوب بود و از بعضی لحاظ خسته کننده و ناراحت کننده بود. خانواده و آشنایان هم باورشان نمی شد که سریال به این خوبی درآمده باشد و من به این خوبی از پس نقشم برآمده باشم .

بعد از پخش آن قسمت تا الان که 15 سالی گذشته، بیشترین سؤالی که از من می شود همین است که آن قسمت واقعی بود؟ بعضی ها هم می گویند حیف شما بود که ادامه ندادید بازیگری را و اگر تو قسمت شرم با آقای پوراحمد دعوا نمی کردی، الان بازهم با هم کار می کردید!

*بعد از این سال ها چه چیزی از قصه های مجید برایت مانده است؟

تنها چیزی که برایم مانده این است که هنوز که هنوز است، مردم که من را توی خیابان می بینند، خوشحال می شوند. این بزرگ ترین خوشحالی برای من است. واقعاً خدا خیلی من را دوست داشته.

احوالات این روزهای سوپراستارهای "قصه های مجید"

* بی بی قصه های مجید مرد؛ از بس که جان ندارد

مادر بزرگ قصه های مجید در 89 سالگی بر اثر بیماری و کهولت سن امروز در نجف آباد اصفهان درگذشت. پروین دخت یزدانیان هنرمند بی پیرایه و بازیگر سینما و تلویزیون ایران به سال 1302 در نجف آباد اصفهان چشم به جهان گشود. وی دارای 12 فرزند ، 25 نوه و 5 نتیجه است که از میان این تعداد فرزند کیومرث و منوچهر پوراحمد کارگردان و نویسنده سینما و تلویزیون شناخته شده هستند.

یزدانیان به سال 1371 در سریال قصه های مجید، بی بی مجید شد. پوراحمد مادرش را به بازی گری تبدیل کرد که توانست جوایزی را به دست آورد، در شمار هنرپیشگان مشهور قرار گیرد و کارگردانان دیگر هم از او در فیلمهای خود دعوت کنند.

این ها زندگی عادی یزدانیان بود که به نمایش در می آمد و چون از دل برآمده بود بر دل ها نشست. ولی به سال 1374 با بازی در فیلم خواهران غریب، تجربه ای نو را به نمایش گذاشت و سینمایی تر شد. حضور در سریال آژانس دوستی با پالتوی شیری و در نقش یک پیرزن مدرن نیز نتوانست همچون گذشته، نظرها را به خود جلب کند.

سه دیپلم افتخار از جشنواره فیلم فجر برای فیلم های شرم، نان و شعر و صبح روز بعد به کارگردانی کیومرث پوراحمد ازجمله افتخارات یزدانیان به شمار می رود. خانم یزدانیان مدت ها با بیماری آایمر دست و پنجه نرم می کرد.

صحبت های مهدی باقربیگی در مورد بی بی در ارتباط با بی بی قصه های مجید، اظهار داشت: حس مادرانه بی بی در زمان فیلمبرداری از جمله خصوصیات بارز و درخشان ایشان بود که من به عنوان همبازی ایشان آن را جزو برجسته ترین ویژه گی های ایشان می دانم.

وی با اشاره به اینکه رابطه من و بی بی به عنوان یک مادر و نوه تا سالهای پس از پایان این فیلم نیز ادامه داشت، گفت: ایشان من را به عنوان نوه خود قلمداد می کردند به گونه ای که من در زمان حضور خود در کنار اعضای خانواده بی بی هنوز حس مادرانه و ارتباط عاطفی قوی خود با اعضای خانواده ایشان را حس می کردم.

مجید "قصه های مجید" با اشاره به اینکه مادری بی بی از مادرانه هایی بود که بهشت زیر پایش است، تصریح کرد: بی بی نه تنها برای فرزندان خود بلکه برای تمامی جوان هایی که با آنها روبه رو می شد به چشم یک مادر دلسوز نگاه می کرد و رفتارهای وی با آنها هم جدا از این خصلت نبود.

وی پس از پایان کار نیز به دلیل همان رابطه مادرانه ایشان با من و اینکه هیچ تفاوتی بین من و نوه هایشان قائل نمی شد، من همچنان رفت و آمد خود به منزل بی بی را ادامه دادم و مرتب از ایشان دیدار می کردم.

باقربیگی با بیان اینکه ایشان با همان حس مادرانه خود با خوشحالی و ناراحتی ما در حین ایفای نقش خوشحال و ناراحت می شد، اظهار داشت: بی بی با اینکه در زمان ایفای نقش در سریال "قصه های مجید" حدود 70 سال سن داشت تمامی دیالوگهای خود را می خواند و از قدرت خواندن و نوشتن برخوردار بود.

وی در همین راستا افزود: البته آنقدر گفتگوهای این سریال خودمانی بود که نیازی به خواندن نداشت و خانم پروین دخت یزدانیان در واقع همان احساس خود را در سریال منعکس می کرد.

* مهدی باقر بیگی از بازیگری تا عضویت در شورای شهر

او متولد سال 1356 در اصفهان است. تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی در رشته مهندسی کشاورزی ادامه داده و در سال 1380 فارغ التحصیل شده است. فعالیت هنریش را در سال 1369 با بازی در سریال قصه های مجید شروع کرد که همراه بود با بازی در سریال نه قسمتی مجید و سه فیلم سینمایی صبح روز بعد، شرم و نان و شعر که به خاطر بازی در دو فیلم صبح روز بعد و شرم برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر کودک و نوجوان از یازدهمین جشنواره فیلم فجر در سال ١٣٧١شد. وی پس از آن ترجیح داد به درسش بپردازد و تا سال 1386 که در یک تله فیلم به کارگردانی مهرداد پوراحمد و نویسندگی و تهیه کنندگی کیومرث پوراحمد ظاهر شد، فعالیت هنری نداشت.

پس از فعالیت های هنری مهدی باقربیگی، بازیگر نوجوان قصه های مجید توانست در این انتخابات شورای شهر اصفهان در سال 92 صلاحیت نامزدی پیدا کند و با پیروزی در انتخابات، عضو چهارمین شورای اسلامی شهر اصفهان شود.

شورای شهر اصفهان در دوره چهارم 21 عضو دارد که مهدی باقربیگی با کسب 66 هزار و 799 رای توانست نفر دوم این پارلمان باشد. باقربیگی 36ساله در رشته مهندسی کشاورزی تحصیل کرده و در رزومه تبلیغاتی اش به نقش آفرینی در چند مجموعه سینمایی و تلویزیونی و سابقه 12 سال فعالیت مداوم در سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان اشاره کرده است.


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود سرا آموزش لوازم باربي فایل رایگان اجناس فوق العاده فروشگاه اینترنتی قاصدک طلایی softgostar از خویش به دور mansa مجله aracteflon